سپیدبرفی

تولد بابا مسعود و مامان زهرا

سلام عزیزم امروز ٢/١١/٩٠ تولد بابا مسعودهههههههه  تولدت مبارککککککککک عزیزم انشاءا.. ١٢٠ سال خوش و خرم وسلامت زندگی کنیییییییییییییییی هوراااااااااااااااااااااا تولدت مبارکککککککککککککک دوست دارم هوارتااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ماه بهمن کلا ماه پر برکتیه چون ٢ بهمن تولد باباییه و ٥ بهمن سالگرد نامزدیمونه و ٧ بهمن تولد مامان زهراست و ١٦بهمن سالگرد عروسیمونه خلاصه این ماه خیلی خوش گذشت تازه کلی تولد هم داشتیم که انشاءا.. وقتی امدی همشو برات میگم عزیزم روز ٦ بهمن ١٣٩٠ من و بابایی یه جشن تولد گرفتیم با حضور خانواده خیلی خوش گذشت همه زحمت کشیده بودن و کلی برامونا کادو خریدن بابایی ه...
2 بهمن 1390

جشن دندونی

سلام عشقم چند روز پیش خاله رامونا زحمت کشید و همه رو دعوت کرد برای جشن دندونی آترینا جونم , خیلی خوب بود بعد از چند وقت همگی دور هم جمع شده بودیم ولییییییییییی دو تا از فسقلیا جاشون خالی بود آوینا و یاسی نیومده بودن خیلی دلم براشون تنگ شده بود و دوست داشتم ببینمشون که مامانای تنبلشون فسقلیارو نیاورده بود ولی در کل خیلی خوش گذشت و خیلی خوب بود و خاله رامونا خیلی زحمت کشیده بود و خیلی خسته شده بود   آترینا جوننم از دست سرو صداهای ما خسته شده بود ( رامونا جونم ممنون ) ولی مامانی تو خیلی بی معرفتی همه بچه ها امدن بزرگ شدن دندون در آوردن ولی تو هنوز نیومدی یادت باشهههههههههههههه دوست دارم عزیزم   ...
20 دی 1390

دیدن اوینا جونم

سلام عشقمممم چند روز پیش رفتیم دیدن یه دخمل فسقلی به اسم آوینا جونم ماشاءا.. خیلی بامزه بود و فسقلی از همه جالبتر اینکه همه فسقلی ها بودن بجز بنیتا جونم خيلي بامزه بود يه عالمه ني ني بامزه و خوشگل كه هر كدوم يه سازي ميزدند يكي شير ميخورد يكي گريه ميكرد يكي پي پي كرده بود خلاصه خيلي باحال بود فقط منو خاله نازي نشسته بوديم داشتيم كاراي فسقلي هارو نگاه ميكرديم واي كه ماشاءا.. اين فسقلي ها چقدر بزرگ شدن پرنا كه ماشاءا.. خانومي شده براي خودش اترينا هم كه جيگرررررررررررررر شده بود ياسي هم لباسشو با مامانش ست كرده بود خيلي خوشگل و بامزه بود و در اخر آترينا جونم با اون لباس و گل سر خوشگلش كلي دلبري ميكردن انشاءا.. كه هميشه خوش و خ...
17 دی 1390

ديدن بنيتا جونم

سلام عزيز دلم چند روز پيش با خاله ها قرار شد بريم خونه خاله گلاره ديدن بنيتا خانوم گل گلا . بعد از ظهر همه كارامو انجام دادم و رفتم خونه خاله گلاره طبق معمول اولين نفري بودم كه سر قرار حاضر شدم وقتي رفتم داخل خونه بنيتا جونم خواب بود خلاصه رفتم بالا سرشو بيدارش كردم و يه ماچشم كردم و خاله ها امدن البته خاله رامونا و خاله اتوسا نيومدن جاشون خيلي خالي بود . خيلي بهمون خوش گذشت ماشاءا.. بنيتا خيلي بامزه هستش با اون لباي قلوه ايش كلي دلبري ميكرد خلاصه ماماني خيلي خوش گذشت تازه از فسقلي ها يه عكس سه نفره گرفتيم كه خيلي بامزه شده اينم عكس سه فسقلي  طبق معمول جاي شما خيلي خيلي خالي بود ولي من به جاي خاليت هنوز...
4 دی 1390

اولین نی نی کلوپ

سلام مامانی جونم امروز خیلی خوشحالم خیلی خدا جونم ممنون به خاطر همه نعمتات ممنون  دیروز پرنا جونم بدنیااااااااااااا امده بوده خیلی خوشحالم دلم میخواد برم و ببینمش روز جمعه بابای پرنا به همه خاله ها خبر داد که پرنا جون به دنیا امده و هر دو صحیح و سالم هستن خیلی خوشحال شدم و خدارو شکر کردم . پرنا جونم فرشته کوچولوی خوشگل خوشحالم که پاهای قشنگتو كوچولوتو به این دنیای گذاشتی و چشمای قشنگتو رو به دنیا زیبا باز کردی و دنیا رو از همیشه زیبا تر کردی انشاءا.. همیشه خوش و خرم باشی عزیزم و زیر سایر خدا و پدر و مادرت همیشه سالم و سلامت باشی اینم عکس پرنا خانوم گل گلااااااااااااا     ام...
22 آبان 1390

دیدن آترینا جونم

سلام عشق مامان چند روز پیش به اتفاق همه خاله ها رفتيم ديدن آترينا جونم ماشاءا.. چه دخملي مو مشكي و خوشگل و چقدر نازه     خيلي خوش گذشت . پرنا جونممم بود و ماشااء.. بزرگ شد و براي خودش خانومي شده خيلي خوشگل شده اينم عكس آترينا جونم اينم عكس پرنا خانوم   خلاصه خيلي خوب بود خيلي خوش گذشت با اجازتون ماماني همه خاله ها يه ني ني تو دلشون دارن الا منننننننننننننن خيلي تنها شدم خيلييييييييييييييييي الان فقط كارم شده گريه نميدونم چي كار كنم كه يه ذره اروم بشم اميدوارم خدا هم دلش به رحم بياد و ترو خيلي زود پيشم بفرستم كه ديگه طاقت ندارم   دوستت دارم عزيزم ...
22 آبان 1390

حرفای بابایی

سلام عزیز دلنبدم از يه پيشنهاد شروع شد ، يه پيشنهاد كه نميدونم چيه و چه جوري بايد شروعش كنم يه روز زنگ تلفنم به صدا در آمد ، ماماني ازم خواست نامه اي برات بنويسم ! نامه اي به فرزند آينده !!!!!!!!!!!!! اول خيلي تعجب كردم و برام جاي سئوال بود كه چي و چطور بنويسم ؟ چطور احساسمو بيان كنم  ؟؟؟ بعد از چند روز دوباره اين سئوال پرسيده شد ، ( نامه چي شد ؟؟) و من بازم تو فكر فرو رفتم و بازم نميدونستم چي بنويسم . دلبندم نميدونم كاكل زري هستي يا كاكل به سر ولي هر كدوم از اين نعمتها باشي خدا رو شاكرم و فقط فقط از خدا ميخوام كه سالم و صالح و خوش قدم باشي عزيزم . بابايي ، نميدونم با چه زبوني ميتونم احساسمو بيان كنم ، احساس ...
22 آبان 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سپیدبرفی می باشد