سپیدبرفی

سلام عزیز دلنبدم از يه پيشنهاد شروع شد ، يه پيشنهاد كه نميدونم چيه و چه جوري بايد شروعش كنم يه روز زنگ تلفنم به صدا در آمد ، ماماني ازم خواست نامه اي برات بنويسم ! نامه اي به فرزند آينده !!!!!!!!!!!!! اول خيلي تعجب كردم و برام جاي سئوال بود كه چي و چطور بنويسم ؟ چطور احساسمو بيان كنم  ؟؟؟ بعد از چند روز دوباره اين سئوال پرسيده شد ، ( نامه چي شد ؟؟) و من بازم تو فكر فرو رفتم و بازم نميدونستم چي بنويسم . دلبندم نميدونم كاكل زري هستي يا كاكل به سر ولي هر كدوم از اين نعمتها باشي خدا رو شاكرم و فقط فقط از خدا ميخوام كه سالم و صالح و خوش قدم باشي عزيزم . بابايي ، نميدونم با چه زبوني ميتونم احساسمو بيان كنم ، احساس ...

سلام عشق من چهارشنبه بود كه شنيدم خاله گلاره مشكلي براش پيش امده خيلي نگران شدم و باهاش كه صحبت كردم گفت براي فسقلي مشكلي پيش امده و امروز حتما بايد بره بيمارستان خوب من هم نگران بودم و هم خوشحال از اينكه فسقلي داره دنيا مياد . نميدوني چه باروني ميومد دوباره شب به خاله زنگ زدم و گفت داره آماده ميشم كه برم بيمارستان و ساعت 9 ميرم اطاق عمل منم كه استرس داشتم و ميخواستم اولين نفري باشم كه خبر تولد فسقلي رو به همه بدم دوباره ساعت 10 شب زنگ زدم اين دفعه عمو بهمن جواب داد و گفت همين الان خاله گلاره رو بردن اطاق عمل خيلي نگران بودم ولي روم نشد دوباره زنگ بزنم جالبيش اين بود كه هنوز بارون ميباريد . نزديك ظهر بود كه زنگ زدم و دوباره عم...

سلام عش مامان دیروز با همه خاله رفتیم دیدن خاله نرگس و یاسمین جونم جات خالی خیلی بهمون خوش گذشت پرنا بود ولی خاله رامونای تنبل آترینا رو نیاورده بود البته اینم بگم که آترینا جون یه مقدار مریض شده بود برای همون مونده بود پیش مادر بزرگش میدوین مامان جالبه که ما دیدن هر کدوم از نی نی ها میریم از اول تا آخر مهمونی خواب هستن  نمیدونم چه صیغه ایه ولی فکر کنم نی نی ها میدونن اگه بیدار باشن ما هی میخوایم بوسشون کنیم برای همون میخوابن که خودشو از دست ما راحت کنن خلاصه خلی خوب و خوش گذشت جای شما که خیلی خیلی خالی بود تازه خاله گلاره هم که دیگه یواش یواش داره آماده میشه تا فسقلی مارو  که هنوز نمیدونیم اسمش نیلاست یا نه بدنیا...

سلام قشنگترينم امروز تولد اقا علي ابن موسي الرضاست من عاشق امام رضا هستم پنج سال پيش به خاطر عشقي كه به آقا داشتم تصميم گرفتم توي خونه جشن بگيرم و جشن خيلي عالي تمام شد و همه مهمونا رفتند اون شب قرار بود پسر بردارم به دنيا بيابرادرم نزر كرد اگه فردا بدنيا امد از اون به بهد هر سال ميلاد آقارو با هم جشن بگيرم و فرداش گل پسر ما آقا مهديار گل به دنيا امد هر سال جشن تو خونه ما برپاست و چه لذتي داره جشن گرفتن براي كسي كه از اعماق قلبت عاشقش هستي اميدوارم كه آقا اين هديه كوچك و ناقابل رو از ما قبول كنه   اينم عكس گل پسر ما آقا مهديار گل   قشنگترينم منتظرتم ...

سلام عشق مامان امروز روز تولد اقا علي ابن موسي الرضا ست و آقا يه عيدي خيلي قشنگ و ناز به خاله آتوسا عطا كرده بلهههههههههههه امروز آوينا جونم بدنيا امددددددددددددددددددددددد و پاهاي خوشگل و كوچولوشو به اين دنيا قشگ گذاشت و چشماي قشنگشو روبه زيبايي هاي اين دنيا باز كرد و دنيا رو زيبا تر از هميشه كرد  خدا جونم شكرت كه هر دو سالم و سلامت هستند . خاله آتوسااااااااااااااااااااااااا و عمو رامين تولد آوينا جونم مباركككككككككككككككككككككك اميدوارم كه ريز سايه حق و لطف آقا امام رضا هميشه شاد و خوش و خندون و سلامت باشيدددددددددددد   ماماني من همچنان منتظرتم ...

سلام عشق مامان مامان یکی دیگه از نی نی های کلوپ بدنیا امد و تو هنوز نیومدی از دستت چیکار کنم به کی بگم که من یه نی نی میخوام خوب زود باش بیا دیگه خلاصه مامانی یواش یواش دارم از دستت دلگیر میشماااااااااااااا خوب بریم سر اصل مطب : امروز یه فرشته ناز و کوچولو به اسم  یاسمین خوشگل پاهای قشنگ و کوچولوشو به این دنیا گذاشته تا زندگی مامان و باباشو پر از شادی کنه هورااااااااااااااااااااااا خاله نرگس مبارکهههههههههههههههههههههههههه خیلی خوشحالممممممم خدارو شکر خدا جونم ممنونننننننننننننننننننننننننننننننننن که یکی دیگه از نی نی های مارو سالم تحویل مامان و باباش دادی خدا جونم خودت هر سه شونو زیر سایه &n...

سلام عزیزم دلم  چند روز پیش با یکی از دوستی گلم به اسم خاله زینب که یه دختر خیلی خوشگل به اسم حنانه داره و انشاءا..وقتی شما بیای با هم همبازیای خوبی میشید رفتیم نمایشگاه کتاب و فقط از غرفه کودکش دیدن کردیم وای که چقدر کتابای قشنگ ، دلم میخواست همشون رو برات بخرم البته اینو هم بگم چند تا کتاب ناز و چند تا هم پوستر خوشگل گرفتم و از یه دستگاه هوشمند الکترونیکی خوشم امد که قرار شد بعدا برات بگیریم که هم بتونی قرآن رو به خوبی یاد بگیری و هم کلمات انگلیسی رو ، خیلی جالب بود یک کتاب هم برای خودمون گرفتم که من و بابایی بخونیم و تجربمون زیاد بشه و بقول نویسنده کتاب که اسم کتاب رو ویتامینهای عشق گذاشته ...

منم ز یبا که زیبا بنده ام را دوست مید ارم   تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟   تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که   وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد تویی زیباتر از خورش...

سلام مامانی جونممممممممممم صبح زنگ زدم به خاله افسانه ولی جواب نداد فکر کنم اطاق عمل بود ساعت ١١:٢٩ دقیقه زنگ زدم که صدای خاله رو شنیدم که نالون و خسته گفت بلهههههههههههه منم کلی ذوق کردم و بهش تبریک گفتم بلههههههههه مامانی جونم آترینا جونم دنیا امده هورااااااااااااااااااااااااااااااااا خدا جونم بازم صد هزار مرتبه شکر که هر دو سالم هستن و انشاءا.. آترینا جونم دختر خیلی خوبی برای مامان باباش باشه و همیشه زیر سایه ایزد منان خوش و سلامت باشن . خوشحالم که آترینا جونم قدمای کوچولو و پر برکتشو توی این دنیا خوشگل گذاشت و دل مادر و پدرشو و همه خاله ها رو شاد کرد . آترینا جون دوستت دارم خاله جونییییییی ...

سلام عشق مامانی مامانی جونم دیروز رفته بودیم دیدن خاله لیلا و پرنا جونم ماشاءا.. برای خودش خانمی  شده ولی مامانی  ،همش خواب بود حتی ١ دقیقه هم چشماشو باز نکرد که ما اون چشمای خوشملشو ببینیم خلاصه ما با خاله ها کلی اختلات کردیم و همه خاله ها یواش یواش دارن اماده میشن برای امدن مهمونای خوشملشو . تازه خاله افسانه بیمارستانه رفته تا دخمله نازشو بیاره خونه . دیروز کلی باهاش صحبت کردم . انشاءا.. به سلامتی با آترینا جونم بیان خونه و ما بریم دیدنشون خلاصه مامانی جات خیلی خالیههههههههههههههههههههه   دوست دارم عزیزم ...